درمانده از سکوت
شکننده تر از شیشه
ساکت تر از غروب
و یک عالمه واژه نامطبوع
برای کودک درون
و آدمک دست و پاچلفتی
در حال دست و پا زدن
برای نجات خویشتن
درمانده از سکوت
شکننده تر از شیشه
ساکت تر از غروب
و یک عالمه واژه نامطبوع
برای کودک درون
و آدمک دست و پاچلفتی
در حال دست و پا زدن
برای نجات خویشتن
مثل گام های تو
وقت رفتن
پل های خراب شده را
جا می گذارد
چشم ام گاه گاه می بارد
اشک ِ آسمان
در صورت ام غرق می شود