اشک آسمان
جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۱، ۰۳:۴۳ ب.ظ
باران که باریدن گرفت
اشکم بریزد بر زمین
قلب سراسر خاکی ام
سرشار باشد از یقین
من آرزویی داشتم
آن روزهای واپسین
آن روزها که آسمان
دست اٌخوت داده بود
با رسم نارسم زمین
آن روزها من بودم و
یک جفت چشم و سینه ای
و آسمانی خسته از
دلتنگی و آوارگی
در یاد دارم آن زمان
از دیدگان اسمان
هرلحظه اشکی می چکید
هر لحظه در اعماق ِ من
نم نم ندایی می شنید
من آرزو کردم ،کاش
باران که باریدن گرفت
در من سرازیرش کند
احساس لبریز ِ زمین
اما چرا احساس ِ من
هرگز زمین اش را ندید ؟؟