تنهایی
پنجشنبه, ۹ آذر ۱۳۹۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ
چه کسی راز ِ مرا می داند ؟
چه کسی از پس ِ این اینه ها
دل رسوای ِ مرا می خواند ؟
چه کسی گفت که عاشق شده ام ؟
و به اندازه گل
و به اندازه چشمان پُر از شیدایی
جان نثار ِ دل ِ دنیا شده ام
چه کسی گفت که من بیمارم ؟
و در این کنج قفس زندانی ،
و به امیـّد طلوعی واهی
دیده بر پنجره ها می دوزم
چه کسی راز ِ مرا می داند ؟
و در این غربت ِ بی پنداری
نغمه های دل تنهای ِ مرا می خواند
چه کسی همسخن ام می ماند ؟
همدم و همنفس ام می ماند
گاه گاهی که دلم تنگ و وجودم خاکیست
و تماشاگه من تنهاییست
چه کسی هست که طوفان کندم ؟
و درون ِ دل دریایی ِ من
بادبانی به فراسوی زمان پهن کند
چه کسی راز ِ مرا می داند ؟
چه کسی بود صدا کرد مرا ؟
با همان لهجه شیوای قدیم
چه کسی نام مرا نجوا کرد ؟
چه کسی گفت به من ؟ " تنهایی "