نوروز باستانی
در کوچه های این شهر
در جاده های خاکی
پایش نهاده هرجا با رقص آریایی
با شور و شوق باران
از نو تازه کرده هر گوشه را ز ایران
یادش نرفته انگار آن نعره های شیران
در ردپای پاییز
در وسعت زمستان
ناهید پر گرفته در شادی سپندار
یک آیینه پر از شوق
یک سیب سرخ، یک سین
یک آسمان ترانه با بوسه های شیرین
در سین های هفت سین
یک خانه در چمنزار
یک نسل شوق پرواز
نسلی که سبز گشته در حیرت علفزار
سیر و سماق و سنجد
در سفره های ما هست
ای کاش باشد هر روز
سرسبزی و سخاوت، سرزندگی سعادت
ای کاش باشد هر روز
این زندگی به کامت، سازندگی به ساعت
از غم گلایه ای نیست
هیچ از غمت نماند، سازت که کوک باشد
نوروز، آسمان را
با هفت سین کشیده
حیف است ما نخوانیم، شعر از دل بهاران
ما هفت سین خود را
ما سفره های دل را
حیف است سرنگیریم وقت عبور باران
شوق از کف زمستان گویی که پر کشیده
در بوسه های یاران
هرگز مباد آن روز
قلبی شکسته باشد در سرزمین نیکان
شاید در این زمانه، شاید در این هیاهو
در جیب حاجی فیروز
یک سین کم بیاریم از سین های نوروز
شاید نصیب و قسمت یا خواست طبیعت
بر سکه ها بیافتد یا کاسه سعادت
هرحال شاد و خرم، باشید و در سلامت
نوروزتان مبارک
سلام مهدی جان ، سال نو بر دوست گلم مبارک
داداش شعرت خیلی خیلی قشنگ بود ، کیف کردم
امیدوارم مثل همیشه شاد و شنگول باشی هه هه